یکشنبه 02 دی 1403  | English
کوچک بودم .... به برکت وجود او بزرگ شدم.(خودم نوشتما ، پس بیا بخون)
آخرین پست 03 فروردین 1395 11:44 ق.ظ بوسیله ✿..ℳάξÐξみ..✿. 7 پاسخ ها.
مناسب چاپ
مرتب سازی:
قبلیقبلی بعدیبعدی
شما مجاز به پاسخ به پست نمی باشید.
مولف پیام ها
rayhaneh21877کاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:42
--
24 فروردین 1393 07:09 ب.ظ  
یادش به خیر آن زمان که جنینی بیش نبودم ، خداوند مشغول درست کردن شیشه ی عمرم با همه ی مخلفات ان بود.
یادش به خیر... چه روزهاییکه مادرم دست پر مهرش را بر تنم میکشید و نوازشم میکرد.
من هم از خدا خواسته، آرامشی همراه با نوازش مادرم در وجود من اجین میشد.
چه شبهاییکه من با جیغ های بنفشم و رکابهایی که در کیسه خوابم میزدم
مادرم را بیدار میکردم.بیچاره او ، که در نیمه های شب حیران و سرگردان دل دردش میگرفت ؟؟؟؟؟!!!!!
آخ ! یادم افتاد از خوراکی هاییکه میخوردم چه قدر به من میرسید.
چه غذاهایی!!! دهانم آب افتاد.یادم است که کندر خیلی به خورد من میداد
آخه میگفتن که کندر بچه را تیز هوش میکند. ولی من تا لان که 15 سال دارم چیزی احساس نکردم!
وقتی که زمان متولد شدنم بود ، خیلی شور و شوق داشتم تا ببینم بیرون چه خبر است؟
زمانیکه نزدیک جداشدنم از خدا بود ، به او گفتم : خدایا من در آن دنیا غریبم؛
نیاز به مراقبت دارم ، نمیشود تو ، خودت مراقبت من باشی؟
خدا گفت: عزیزم من از راه دور مراقب تو هستم ،ولی یک فرشته هست که اورا مامور مراقب از تو قرار داده ام .
گفتم : خدایا با اینکه جدا شدن از تو برایم خیلی دشوار است ولی میپذیرم.
او گفت: من از رگ گردن هم به تو نزدیک ترم. نگران نباش !
زمانیکه کم کم می خواستم وارد دنیا شوم ناگهان یادم آمد که نام فرشته ام را نپرسیدم.
یعنی من چه طوری اورا صدا بزنم؟
با صدایی بلند از خدا پرسیدم : خدایا نام آن فرشته ای که مامور مراقبت از من قرار دادی چیست؟؟؟؟؟
او گفت : م____ادر...


خدایا با این همه انقورتهاییکه برایت می آورم نمیدانم کی نوبت مغلته ی تو میشود؟؟؟؟؟....
تک تاکاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:44
--
11 تیر 1393 12:27 ب.ظ  
قشنگه
miss-fatemehکاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:62
--
18 آذر 1393 03:04 ب.ظ  
خوبه

ولی تو نوشتی؟؟؟؟:|

عجب
زیاـבے رᓅـتے تو ᓅـاز لاو ᓄـواظب باش نرے تو ᓅـاضلاب
NAFASکاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:3
--
24 بهمن 1393 05:19 ب.ظ  
دمت گرم عاااااااااااااااااااااااااااااالی بود
soni gonکاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:4
--
22 اسفند 1393 04:05 ب.ظ  
Yes . good
rayhaneh21877کاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:42
--
23 اسفند 1393 05:39 ب.ظ  
بله خودم نوشتم
خدایا با این همه انقورتهاییکه برایت می آورم نمیدانم کی نوبت مغلته ی تو میشود؟؟؟؟؟....
sOrEnA.jکاربر آفلاین می باشد

رتبه: تازه وارد تازه وارد
تعداد پست‌ها:19
--
23 فروردین 1394 04:52 ب.ظ  
حوصله ندارم بخونم :/
sOrEnA.j :)
✿..ℳάξÐξみ..✿کاربر آفلاین می باشد

رتبه: کاربر متوسط کاربر متوسط
تعداد پست‌ها:200
--
03 فروردین 1395 11:44 ق.ظ  
عالیه افرین
یکی از عاشقان کانون زبان به نام مائده ;)
شعبه کرج دانشکده
(((((تو پرانتز بگم من عاشق خانم شیرالی و خانم سخندان هستم)))))
شما مجاز به پاسخ به پست نمی باشید.

Active Forums 4.2