ارسال توسط
روابط عمومی در تاریخ 12 اردیبهشت 1391 08:27
( گروه:
مصاحبه ها )
بابک کفشچی، مدرس مرکز آموزشی زنجان، در ارديبهشت ماه سال 1347 در يک خانواده فرهنگی در شهر زنجان به دنیا آمده است. می گوید: پدرم کارمند و مادرم معلم آموزش و پرورش بود که البته چندين سال است به افتخار بازنشستگی نايل شده اند. مصاحبه ای با ایشان انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:
از چه زمانی به آموختن زبان انگلیسی علاقه مند شدید؟
از سال 1358 با خواندن کتاب های زبان مقطع راهنمائی به زبان انگليسی علاقه مند شدم و تصميم به يادگيری صحيح و دقيق آن گرفتم. در آن زمان برای يادگيری زبان آن هم در سطح شهرستان، امکانات و تجهيزات کمک آموزشی مهیا نبود و امر يادگيری با زحمت زيادی همراه بود و تنها کسانی که با علاقه وافر و استقامت در در اين راه قدم برمی داشتند قادر به ادامه طريق بودند. به تدريج هرچه بزرگتر می شدم علاقه ام به آموختن زبان انگليسی بيشتر و بيشتر می شد.از هر امکانی برای مطالعه و يادگيری استفاده می کردم. کتاب داستان، نوار کاست آموزش زبان و گوش دادن برنامه های راديویی انگليسی زبان در کنار کتابهای درسی ازعمده امکانات آموزشی ام تا پايان دوره دبيرستان به شمار می رفت. در آن زمان ويديو وکامپيوترهای شخصی و برنامه های آموزشی و مستند و اخبار به زبان انگليسی در کانالهای تلويزيونی، هنوز رواج نداشتند. شور و اشتياقم برای يادگيری زبان با ورود به دانشگاه شيراز بيشتر شد و از آن جائی که با گذشت زمان امکانات بيشتری برای فراگيری فراهم گرديد و با دسترسی به گنجينه کتابخانه های دانشگاه شيراز امر يادگيری برایم بسيار تسهيل شد. ديگر از هيچ مطلبی صرف نظر نمی کردم، چه کتابهائی که در کتابفروشی ها و دستفروشی ها قابل خريداری بودند و چه آنهایی که از کتابخانه ها قابل امانت گيری بودند.
تدریس در کانون زبان را چگونه آغاز کردید؟
در پايان دوران دانشگاهی برای تدريس در کانون زبان ايران، درخواستی در شعبه شيراز کانون تکميل کردم و پس از شرکت و موفقيت در آزمونهای کتبی و مصاحبه، در چند جلسه ازکلاس روش تدريس حاضر شدم ولی متاسفانه به خاطر تداخل جلسات با کلاس های دانشگاه موفق به شرکت و اتمام دوره نشدم و پس از چند ماه برای انجام خدمت سربازی عازم کردستان شدم. بعد از اتمام دوران سربازی و بازگشت به زادگاهم (زنجان) متوجه شدم که کانون زبان ايران شعبه ای در آن جا تاسيس کرده است و اين موضوع انگيزه تدريس درکانون را در من احيا نمود و باعث شد مجددا در آزمون کتبی و مصاحبه جذب مدرس شرکت کنم که نتیجه ای مثبت برایم در برداشت و با گذراندن دوره روش تدريس در سال 1376 به عنوان مدرس کانون زبان ايران کار خود را آغاز کردم.
چهارده سال کار در کانون تجربه ارزنده همکاری با مدرسان، کارکنان و مديران بسيار صميمی اين موسسه را برای بنده به همراه داشت. تجربه ای که بخش قطوری از خاطراتم را به خود اختصاص داده است.
چرا کانون زبان ایران را برای تدریس انتخاب کردید؟
در سال 1376 وقتی به زادگاهم برگشتم و تصميم به تدريس زبان گرفتم درآزمون و کلاسهای روش تدريس کانون زبان ايران و یک موسسه دیگر شرکت کردم و کار تدريس را همزمان درآن ها آغاز نمودم. ولی پس از دو يا سه ترم تدريس درآن دو موسسه با توجه به شناختی که از آن هابه دست آوردم و به علت نظم حاکم بر کانون زبان ايران،همکاری خود را تنها معطوف این موسسه کردم.
تدریس، آرزوی دوران کودکی تان بود؟
انسان در دوران کودکی آرزوهای بزرگی برای شغل آینده اش در سر می پروراند، من هم از آن قاعده مستثنی نبودم. ولی تنها تفاوت من در این بود که توانستم به يکی از بهترين آرزوهای آن دوره که همانا پرداختن به شغل معلمی بود دست يابم.
اولین روز تدریس تان را به یاد دارید؟
اولين روز تدريس را درست به خاطر نمی آورم ولی يادم هست که کمی نگران بودم. به برنامه درسی و اين که آيا می توانستم مطلب را در دو ساعت پوشش دهم و کلاس را به موقع تمام کنم، فکر می کردم اما خوشبختانه همه چيز خوب پيش رفت و برای اولين کلاس شروع مطلوبی بود.
تلخ ترین و شیرین ترین خاطره کانونی تان را برایمان بگویید؟
تلخ ترين خاطرام، جدا شدن عده ای از مدرسان و کارکنان از کانون زبان به علت انتقال، بازنشستگی، مشغله های جديد و... بودو شيرين ترين آن پيوستن مدرسان، مديران و کارکنان جديد به جمع همکاران است.
بهترین و جالب ترین هدیه ای که به مناسبت روز معلم دریافت کردید، چه بوده است؟
مديريت و زبان آموزان کانون زبان همواره در روز معلم ما را مرهون الطاف خود نموده اند. اما ازبهترين و جالب ترين هديه هایی که در روز معلم گرفتم بن خريد کتابی بود که کانون زبان به من داد.
در یک جمله یا یک بیت شعر معلم را تعریف کنید؟
از پدر گر قالب تن یافتیم / از معلم جان روشن یافتیم
این جمله را کامل کنید: تدریس در کانون زبان ایرانموجب بالندگي است.
اگر به جای حسن مسعودی، رئیس کانون زبان ایران بودید، برای مدرسان چه کاری انجام می دادید؟
اقدام شاخص و نوينی به ذهنم خطور نمی کند. در واقع شايد اگر من مديری موفق در کانون زبان بودم، می توانستم همچون ايشان عمل کرده و از مدرسان محترم تقدير کنم.
زبان آموزی هست که به طور ویژه در ذهن شما باشد؟
علی رغم فراموش نمودن نام، چهره و شخصيت، بيشتر زبان آموزان خود را به خاطر دارم. ولی در طی دوران تدريس در کانون زبان يکی از زبان آموزان که نابينا بود ولی با علاقه و ممارست زياد و با استفاده ازکتب نوشته شده به خطوط بريل به يادگيری زبان می پرداخت را همواره در خاطر دارم.
سخن پایانی
با تشکراز فرصتی که در اختیار من قرار دادید بر خود وظيفه می دانم از مديريت، کارکنان ستادی، استانی و مدرسان شريف و بزرگوار کانون زبان ايران که توانسته اند محيط آموزشی گرم، صميمی و پويا را ايجاد و حفظ نمايند، تقدير و تشکر نمایم و سلامتی و پيشرفت روز افزون را برايشان از خداوند متعال خواستارم.